بابام غذا گذاشته گرم بشه یادش رفته غذا سوخته. اومده به من میگه مرتیکه نمیبینی غذا داره میسوزه! میگم خب من تو اتاقم بودم از کجا میفهمیدم! میگه همون موقع تو رو میبردم با دو تا گوسفند تاخ میزدم از این بیشتر سود میکردم...!!! :|

یارو به نامزدش اس ام اس میزنه:


عزیزم من تا ١٠ دقیقه دیگه میام پیشت و اگه نیومدم اس ام اس رو دوباره بخون!

ا با دلی پاک وارد سال 92 شدیم!

تا دلمون خواست به هرکی که خواستیم ر ی د ی م!!

یه دوس دختر نداریم بریم سرِ کیفش ...


مو چین و آینشو برداریم ...



یه حالی به موهای دماغمون بدیم ...

نام مرد در موبایل زنها :
آشنایى: مرد رویاهام
نامزدى: عشقم
ازدواج: هم نفسم
1 ماه بعد: جان دلم
2 ماه بعد: سایه سرم
3 ماه بعد: شوهرم
1 سال بعد: آقا بالاسر
2 سال بعد: بخور بخواب
3 سال بعد: نره غول
4 سال بعد: لندهور
بعد از 5 سال: مرتیکه نفهم بى شعور، مفت خور نمک به حروم بى چشم و رو!

سر جلسه امتحان یه دختره بغل دست من نشسته بود. منو می گی، حال کرده بودم. گفتم اگر 20 نگیرم، 17 دیگه رو شاخشه. خلاصه کلی باهاش هماهنگ کردم که بهت علامت دادم چه طور برسون و این حرفا...

هیچی دیگه، تا برگه ها رو آوردن، دیدم بلند شد برگه ها رو پخش کرد و گفت: بچه ها! سرتون روی برگه خودتون باشه!