زندگی من


مرده میگه:" حاج آقا من متاهلم. یه زن جوان به من گیر داده و دست بردارنیست. نمیدونم چی* کار کنم. نمی*خوام به زنم خیانت کنم اما اون زن هم خیلی* خوشگله. چی* کار کنم؟

آخونده میگه:" پسرم، خیانت کار خوبی* نیست. تو اسم اون زنو به من بده، من یه دعا مینویسم که اون زن دیگه با تو کاری نداشته باشه".ـ

مرد میگه که به هیچ وجه نمیتونه اسم زنو بگه.

آخونده که حریص شده بود میگه:" نکنه زن بقال سر کوچه باشه؟.
مرده میگه، نه!
آخونده میگه: زن اسمال قصاب نباشه؟
مرده میگه، نه.
آخونده میگه:" زن تازهٔ این خرازی نیست؟
مرده میگه، نه.
آخونده میگه:" پس حتما زن این ابرام شوفره؟
مرد میگه نه، و از خونهٔ آخونده میاد بیرون.

مرده بیرون خونه آخونده یکی* از دوستاشو می*بینه. دوستش میگه:" چه عجب اینجا! پیش آخونده چیکار میکردی؟

مرده میگه: جان تو محتاج *** بودم اومدم از حاج آقا چند تا آدرس گرفتم دارم میرم دنبالشون ))))

زندگی من


معلمه پدر شاگردش رو احضار میکنه به مدرسه
فرداش پدره میاد میگه چی شده؟؟؟
معلم میگه پسر شما خیلی خنگه!!!
پدر: یعنی چی؟؟
معلم: الان بهتون نشون میدم؛به شاگردش میگه:
برو ببین من تو حیاط مدرسه ام....
پسره میره و میاد میگه: نه خانم معلم تو حیاط نبودید!
معلم میگه: شاید تو دفتر مدیرم برو اونجارو ببین!
پسره بازم میره و میاد میگه: اونجا هم نبودید!
معلم به پدره میگه:ببینید...ببینید بچه تون چقد خنگه...
پدره میگه: خب شاید رفتی مرخصی کصـــااااافـــــط ...!

زندگی من


با توجه به استقبال بی نظیر ایرانی ها برای عذرخواهی از مسی
چی می*خونی پسرم ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
- ارشد تربیت بدنی گرایش عذرخواهی از مسی!

زندگی من


سه تا زن انگلیسی، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میگذارن که اعتصاب کنن و دیگه کارهای خونه رو انجام ندهند تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کار رو به هم اعلام کنن.

زن فرانسوی گفت:
به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شده ام، بنابر این نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه اتو و نه… خلاصه از این جور کارها دیگه بریده ام. خودت یه فکری بکن، من که دیگه نیستم!
روز اول خبری نشد، روز بعدش هم همین طور. روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد در رختخواب. من هم هنوز خواب بودم، وقتی بیدار شدم رفته بود.

زن انگلیسی گفت:
من هم مثل زن فرانسوی همون ها را گفتم و رفتم کنار. روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید رو کاملا تهیه کرده بود، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم؟ منو بوسید و رفت.

زن ایرانی گفت:
من هم مثل شما همون حرف ها رو به شوهرم گفتم. روز اول چیزی ندیدم، روز دوم هم چیزی ندیدم. روز سوم هم چیزی ندیدم... شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم!

زندگی من


پسر بودن یعنی بی پول عاشق نشی.پسر بودن یعنی حرفایی که میمونه تو دل.

پسر بودن یعنی " مرد که گریه نمیکنه "