معلمه از ناچاری میره دستشویی مخصوص دانش آموزان ...
در همین حین یهو یک گــوز گوش خراش ازش در میره!
یه پسره تخس، تازه اومده بوده تو دستشویی، شروع میکنه لگد زدن به در که آی فلان فلان شده، تو کلاس چندمی؟
معلمه از ترس آبروریزی صداش در نمیاد...
ولی یارو ول کن نبود و همینجور میکوبیده به در و خواهر مادر معلمه رو دوره میکرده!
...
آخر معلمه صداشو نازک میکنه، میگه : من کلاس دومم ...!!!
شاگرده دوباره با لگد محکم میکوبه به در توالت و میگه: گه خوردی دروغگو ... !!!
گــوزی که تو دادی، از مال کلاس پنجمی ها هم گنده تر بود ... !
یکی از دوستام تعریف میکرد: ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣه ام ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ
ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﺑﻪ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻗﻀﯿﻪ رو بهش ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﭘﺪﺭﻡ
ﺟﺎﺑﺰﻧﻪ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﻤﻮ ﺑﮕﯿﺮﻩ،ﯾﺎﺭﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ،
ﯾﻬﻮ ﺟﻠﻮ ﻣﺪﯾﺮ ﻭ ﻧﺎﻇﻢ ﺯﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺭﺕ ﺧﻮﺍﺑﻮﻧﺪ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻭﺿﻊ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻧﻪ؟!
ﻣﻨﻢ ﺯﺍﺭﺕ ﯾﺪﻭﻧﻪ ﺯﺩﻡ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ بی پدر و مادر !!!
ﯾﺎﺭﻭ ﮐﻤﺮﺑﻨﺪﺷﻮ ﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﺗﻮ ﺣﯿﺎﻁ ﻣﺪﺭﺳﻪ...
ﻧﺎﻇﻢ ﮔﺮﺧﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻨﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﯿﻦ؟
ﺧﻼﺻﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﻤﻮ ﻣﯿﺪﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ
دختره ماشینشو برد تعمیرگاه،مکانیک گفت باید شمعای ماشینتون عوض بشه
دختره پرسید:این دوروبرا قنادی کجاست؟؟؟
میگن الان دوروزه مکانیکه رفته تو چال،نور خورشید که بهش میخوره جیغ میکشه از حال میره
پزشک داروخونه داره میاد می بینه یه مرده محکم چسبیده به دیوار داروخونه و تکون نمی خوره
به شاگردش میگه: چشه؟ میگه: سرفه میکرد، شربت سینه نداشتیم به جاش بهش ملین دادم
داروخونه داره میگه: فکر میکنی ملین ربطی به سرفه داشته باشه؟ شاگردش میگه: آره، این الآن دیگه از ترس اسهال، جرأت نداره سرفه کنه!