زندگی من


معلمه از ناچاری میره دستشویی مخصوص دانش آموزان ...

در همین حین یهو یک گــوز گوش خراش ازش در میره!

یه پسره تخس، تازه اومده بوده تو دستشویی، شروع میکنه لگد زدن به در که آی فلان فلان شده، تو کلاس چندمی؟

معلمه از ترس آبروریزی صداش در نمیاد...

ولی یارو ول کن نبود و همینجور میکوبیده به در و خواهر مادر معلمه رو دوره میکرده!
...
آخر معلمه صداشو نازک میکنه، میگه : من کلاس دومم ...!!!

شاگرده دوباره با لگد محکم میکوبه به در توالت و میگه: گه خوردی دروغگو ... !!!

گــوزی که تو دادی، از مال کلاس پنجمی ها هم گنده تر بود ... !

زندگی من


یکی از دوستام تعریف میکرد: ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣه ام ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﺑﻪ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻗﻀﯿﻪ رو بهش ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﭘﺪﺭﻡ ﺟﺎﺑﺰﻧﻪ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﻤﻮ ﺑﮕﯿﺮﻩ،ﯾﺎﺭﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ،
ﯾﻬﻮ ﺟﻠﻮ ﻣﺪﯾﺮ ﻭ ﻧﺎﻇﻢ ﺯﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺭﺕ ﺧﻮﺍﺑﻮﻧﺪ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻭﺿﻊ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻧﻪ؟!
ﻣﻨﻢ ﺯﺍﺭﺕ ﯾﺪﻭﻧﻪ ﺯﺩﻡ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ بی پدر و مادر !!!
ﯾﺎﺭﻭ ﮐﻤﺮﺑﻨﺪﺷﻮ ﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﺗﻮ ﺣﯿﺎﻁ ﻣﺪﺭﺳﻪ...
ﻧﺎﻇﻢ ﮔﺮﺧﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻨﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﯿﻦ؟
ﺧﻼﺻﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﻤﻮ ﻣﯿﺪﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ

زندگی من

ﺟﻠﻮﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﯾﺎﺭﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻮﻕ ﻣﯿﺰﺩ
.
.
.
ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ
ﺑﻮﻕ ﻧﺰﻥ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮑﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻮﻕ ﺑﻤﯿﺮﻩ ،
ﮔﻔﺖ : ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ
ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺻﺪﺍ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﻓﻮﻗﺶ ﺍﻻﻥ ﻧﻤﯿﺮﻩ،
ﻓﺮﺩﺍ ﮐﻪ ﻣﺮﺧﺺ ﺑﺸﻪ ﺗﺎ
ﯾﮑﯽ ﺑﮕﻮﺯﻩ ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ |||:
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻗﺎﻧﻊ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺩﻣﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻢ ﯾﻪ
ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺑﻮﻕ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﻀﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﻮﺱ ﺑﻨﺪﻥ ﺧﻼﺹ
ﺑﺸﻦ ||||:

زندگی من

به سلامتی رفیقی که پشت در دستشویی نوبتشو داد به دوستش خودش رید تو تومبونش!!.
.
.!
نخند مرام رو یاد بگیر!

زندگی من

ﮦℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮧ� �ℓﮦ
ﮧﮩﮨℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦ ﮧﮨℓ
ﮦℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦ
ﮧﮩﮨℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦ ﮧﮨℓ
ﮦℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦ
ﮧﮩﮨℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦ ﮧﮨℓ
ﮦℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮧ� �ℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦ
جک مخصوص پزشکان!

زندگی من


دختره ماشینشو برد تعمیرگاه،مکانیک گفت باید شمعای ماشینتون عوض بشه
دختره پرسید:این دوروبرا قنادی کجاست؟؟؟
میگن الان دوروزه مکانیکه رفته تو چال،نور خورشید که بهش میخوره جیغ میکشه از حال میره

زندگی من

ﺳــﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﮐــﺎﺭ ﻣﺤﺎﺳﺒﺎﺗﯽ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ...
.
.
.
.
.
ﺑﯿﺴﮑﻮﺋﯿﺖ ﺭﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻮ ﭼﺎﯾﯽ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻧﺮﻡ ﺑﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﻭﺍ ﻧَﺮﻩ !!

زندگی من

اول راهنمایی بودم. یه کبوترماده دست داییم بود.داییم بهم گفت تومیدونی ماده چیه؟
گفتم به هرچیزی که جرم داشته باشد و فضا اشغال کند ماده میگویند

زندگی من


پزشک داروخونه داره میاد می بینه یه مرده محکم چسبیده به دیوار داروخونه و تکون نمی خوره
به شاگردش میگه: چشه؟ میگه: سرفه میکرد، شربت سینه نداشتیم به جاش بهش ملین دادم
داروخونه داره میگه: فکر میکنی ملین ربطی به سرفه داشته باشه؟ شاگردش میگه: آره، این الآن دیگه از ترس اسهال، جرأت نداره سرفه کنه!

زندگی من

به دختره ﻣﯿﮕم ﭼﺮﺍ ﺍﻳﻨﻘﺪ
ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻱ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
میگه: ﺧﻮ ﻻﻣﺼﺐ ﺍﮔﻪ
ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺗﻮ ﺑﻴﺎ ﻣﻨﻮ ﺑﮕﻴﺮ
جدای از اینکه کاملا قانع شدم فهمیدم کمبود شوهر موج میزنه :))