-
زندگی من
یکشنبه 25 آبانماه سال 1393 21:44
حالم بد شد از بس این دخترا نوشتن : ” بامردی باش که رژتو خراب کنه، نه ریملتو ” اینم جوابش : با زنی باش که شورتتو درآره نه حرصتو ! :
-
زندگی من
شنبه 24 آبانماه سال 1393 00:05
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺟﻮﻭﻧﺶ ﻣﯿﺮﻥ ﺩﮐﺘﺮ . . . . . ﺩﮐﺘﺮ: ﺑﺮﻭﺍﺗﺎﻕ ﮐﻨﺎﺭﻱ ﻟﺒﺎﺳﺘﻮ ﺩﺭﺍﺭ ﺑﺮﺍﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﺩﺧﺘﺮﺟﻮﺍﻥ: ﻣﺮﯾﺾ ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻤﻪ ! ﺩﮐﺘﺮ : ﺁﻫﺎ ، ﭘﺲ ﻣﺎﺩﺭﺟﺎﻥ ﺩﻫﻨﺘﻮﺑﺎﺯﮐﻦ ﺑﮕﻮ ﺁﺍٓﺍٓﺍٓﺍ
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:43
پول برق ندادیم اومده گاز رو قطع کرده میگم چرا؟ میگه کمرم درد میکنه از تیر نمی تونم برم بالا !
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:40
همسایمون یه دختر داشت ، من با این دکتر بازی می کردم بهش آمپول می زدم، باهاش خاله بازی می کردم بهش آمپول می زدم ، باهاش فوتبال بازی می کردم بین نیمه ها بهش آمپول می زدم ، اصن بازی بهانه بود من فقط به این بدبخت چپ و راست آمپول می زدم ، آخرشم شوهر کرد رفت خارج و آدم موفقی شد ، این نشون می ده آمپولا تاثیر داشته
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:39
به دندونام حسودیم میشه . . . . . . . اونا مینا دارن اما من دریغغغ از حتی یه سکینه
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:38
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮐﻪ ﺣﻠﻘﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ: . . . . . . . . . . . . ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯﺕ ﺧﻮﺷﻢ ﻣﯿﺎﺩ ! ﻭﻟﯽ ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﮐﺮﺩﯼ . . . ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﭙﺎﭼﮕﯽ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮑﺮﺩﻡ ، ﺍﯾﻦ ﺣﻠﻘﻪ ﻫﻢ ﺍﻟﮑﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢ ، ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮑﺮﺩﻡ ! ﺩﯾﺪﻡ ﺣﻠﻘﻪ ﺷﻮ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ، ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﺷﻮ ﺑﻬﻢ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩ ! ﻓﻘﻂ ﺷﺎﻧﺲ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﺷﻠﻮﻍ ﺑﻮﺩ ، ﻭﮔﺮﻧﻪ...
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:36
یه پسره فلج بود تو هیئت محلمون شفا گرفت مردم بلندش کردن لباساشو جر دادن بعدم زدنش به دیوار هیئت ضربه مغزی شد همونجا بگا رفت بنده خدا
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:33
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﻳﺎﺭﻭ ﺍﺭﺯﻭ ﻛﺮﺩﻩ ﺧﻮﻥ ﺁﺷﺎﻡ ﺑﺸﻪ ﻏﻮﻝ ﭼﺮﺍﻍ ﺟﺎﺩﻭ ﺗﺒﺪﻳﻠﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺏ ﻧﻮﺍر بهداشتی
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:28
رفقای فیثاغورث هر وقت می*دیدنش می*پرسیدن: "راستی داش اون قضیه چی شد؟"
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:26
امروز به سطح شهر آمدیم تا نظر مردم را درباره* دوران ریاست مهندس ضرغامی بر صداوسیما جویا شویم که توجه شما را به این نظرخواهی جلب می*کنیم: گزارشگر: دوست خوبم ارزیابی شما از سال*های ریاست مهندس ضرغامی بر صداوسیما چیه؟ دوست خوبم: (با صدای بغض*آلود) این ١٠ سال... دهه طلایی زندگی من بود... مهندس... (گریه) گزارشگر: تألمات...
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:25
به بعضیا هم باید گفت : عزیزم اگه نمیتونی آدم باشی حداقل جونِوَر بی آزاری باش !
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:19
دختره زنگ زده میگه سلام ، آقای محمدی!!!؟؟؟ میگم نه خانم اشتباه گرفتین. میگه ؛ مگه تشابه چهرست که میگی اشتباه گرفتم. میگم نه خانم شماره رو چک کنین احتمالاً یک شماره رو اشتباه گرفتین. میگه کدوم شماره رو اشتباه گرفتم؟ میگم من نمیدونم شما چک کنین متوجه میشید. میگه اگه نمیدونین پس از کجا گفتین یک شماره رو اشتباه...
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:18
از قیافه دختره معلومه مسواک شخصی هم نداره قیافش شبیه دمپایی جلو بسته ی توالت میمونه بعد تو اینفو زده: . . . . . . . “من همیشه بهترین ها واسم بوده و هست اگه مال من نشدی قطعاً بهترین نبودی
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:18
اگه دوست دخترت زیادی میپرسه چنتا دوسم داری؟ بگو اندازه 1 گونی خاکشیر . . . اینا میرن دونه های خاکشیرو میشمرن و تا چندماه آرامش داری !!!
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:15
همه ما به دنبال کسی هستیم که ما را کامل کند… . . . . . . . . . و دست آخر کسی گیرمان می آید که ما را بطور کامل میکند جمله سنگین بود کمرم شکست:|:|
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:15
مورد داشتیم پســـــــــــــــره رفته خواستگاری... دیـــــــده جوراباش پای بابای دختـــــــــــرست...
-
زندگی من
جمعه 23 آبانماه سال 1393 23:13
خوبیــه لاشـــى بودن اینه کــه . . . . . . . . . . . . . . . . لاشــى بودن خوبى داره؟ بــازى کردن با احساساتِ دیگران خوبیم داره مگه؟؟؟ اومدى این پایین دنبالِ خوبیه لاشى بودن میگردى که چى؟ میخواى لاشى بِشى؟؟؟ تو انسانى؟؟؟؟ تو وجدان دارى؟ از عاقبتت نمیترسى؟ کصــــافـــت :||||||||||||| قیافَشو :| میمون :|
-
زندگی من
سهشنبه 20 آبانماه سال 1393 21:47
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻗﯿﺎﻓﺶ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻘﯿﻪ ﭘﻮﻝ ﻣﺎﺳﺘﻪ !!! ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺯﻝ ﺯﺩﻥ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﯼ ﻣﻦ ﻓﺎﺗﺤﻪ ﺩﻟﺘﻮ ﺑﺨﻮﻥ !!! . . . . . ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﮐﺖ ﺍﮔﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺍﯾﻨﻮ ﺷﻌﻠﻪ ﭘﺨﺶ ﮐﻦ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻻﻥ ﻣﺸﻌﻞ ﺍﻟﻤﭙﯿﮏ ﺑﻮﺩ
-
زندگی من
سهشنبه 20 آبانماه سال 1393 21:47
خونه*ی خاله کدوم وره؟ از این*وره، از اون*وره .. از این*وره، از اون*وره خُب این نشون میده که هموطنای ما از همون اول تو کار اوسکل کردن همدیگه بودن خسته نباشین
-
زندگی من
سهشنبه 20 آبانماه سال 1393 21:46
صبح رفتم واسه صبونه پنیربگیرم به یارومیگم اندازه 2تومن پنیرمیخام یکم انداخت رو ترازو گذاشتم دهنم گفتم بدک نیستش ازهمین بدین برگشته میگه همین بوددیگه خوردیش خدایا این ارزونی رو ازما نگیر
-
زندگی من
سهشنبه 20 آبانماه سال 1393 21:44
ﺷﻤـﺎﻫــﺎ ﯾــﺎﺩﺗــﻮﻥ ﻧﻤﯿــﺎﺩ ﯾﮑــﯽ ﺍﺯ ﺁﻣـﻮﺯﺷﻬـﺎﯼ ﺗﺨﺼـﺼـﯽ ﻭ ﺳﺨﺘـﯽ ﮐـﻪ ﻧﺴـﻞ ﻣـﺎ ﺩﯾـﺪ ﺁﻣـﻮﺯﺵ ﮐـﺎﺭ ﺑـﺎ ﺁﻓﺘـﺎﺑــﻪ ﺱ .... ﻣﯿﺨﻨـﺪﯼ؟؟؟؟؟ ﺑﮕﯿـﺮ ﺩﺳﺘـﺖ ﺑﺒﯿﻨـﻢ ﻣﯿﺘـﻮﻧﯽ ﺁﺑـﻮ ﺑـﺮﺳـﻮﻧـﯽ ﺑـﻪ ﻣﻘﺼـﺪ ﯾـﺎ ﻧـﻪ ﺑﭽﻪ ﺳﻮﺳﻮﻝ ﺗـﺎﺯﻩ ﯾـﻪ ﺍﻓﺘـﺎﺑـﻪ ﻫـﺎﯾـﯽ ﺑـﻮﺩ ﺑﻬـﺶ ﻣﯿﮕـﻔﺘـﻦ ﺁﻓﺘـﺎﺑـﻪ ﻣﺴـــﯽ ﻭﻗﺘـﯽ ﻣﯿﺨـﻮﺍﺳﺘـﯽ ﺑﻠﻨـﺪﺵ ﮐﻨـﯽ ﺧـﻮﺩﺗــﻮ ﺑﺸــﻮﺭﯼ ﺩﻭﺑـﺎﺭﻩ...
-
زندگی من
سهشنبه 20 آبانماه سال 1393 21:38
تعریف همسر : . . . همسر کسی است که در همه ی مشکلات زندگی کنارتو خواهدبود.... مشکلاتی که اگر اونبود هرگز پیش نمی آمد.... :))
-
زندگی من
دوشنبه 19 آبانماه سال 1393 22:52
مخصوص آقایان متأهل: یکبار فیلم عروسیتونو برعکس نگاه کنید، خیلی بهتون حال میده. یه شام مفصل میخورید، بعد بزن و برقص. زنت حلقه و طلاهاشو در میاره میده بهت، از ماشین پیاده میشه، میره خونه باباش..)))
-
زندگی من
دوشنبه 19 آبانماه سال 1393 22:48
یک روز صبح، شوهر که از دست پخت بد همسرش کلافه شده بود روی یه کاغذ مینویسه: ” خداوند انان که کارهایشان را درست انجام نمیدهند دوست ندارد” l و میچسبونه روی در یخچال و میره !! ا خانوم که از خواب بیدار میشه و کاغذ رو میبینه اون و از روی یخچال برمیداره و میچسبونه روی در اتاق خواب!! جمله سنگین بود. صلوات دوم رو بلند تر...
-
زندگی من
دوشنبه 19 آبانماه سال 1393 22:48
دیروز تو ماشین دوستم اومد به یه دختره تیکه بندازهبهش گفت :خانوم ، میشه بپرم تو کیفت ؟............دختره گفت :نه ، خودکار توشه میره تو ***ت !!!این دخترا خیلی حالیشونه هاااا
-
زندگی من
دوشنبه 19 آبانماه سال 1393 22:46
به درجه ای از سینگلی رسیدم که خودم به خودم زنگ میزنم میبینم اشغاله فحش میدم قطع میکنم بعد تماس از دست رفته میاد میبینم ذوق مرگ میشم!!! :| تازه من خوبم !! یه دوست دارم دو تا خط داره با خودش اس ام اس بازی میکنه . :||| یبار خودش بخودش گفت عزیزم رسیدی خبر بده .بعد یادش رفت خبر بده با خودش کات کرد !! :| به همین دکمه اینتر...
-
زندگی من
دوشنبه 19 آبانماه سال 1393 22:44
معلمه از ناچاری میره دستشویی مخصوص دانش آموزان ... در همین حین یهو یک گــوز گوش خراش ازش در میره! یه پسره تخس، تازه اومده بوده تو دستشویی، شروع میکنه لگد زدن به در که آی فلان فلان شده، تو کلاس چندمی؟ معلمه از ترس آبروریزی صداش در نمیاد... ولی یارو ول کن نبود و همینجور میکوبیده به در و خواهر مادر معلمه رو دوره میکرده!...
-
زندگی من
دوشنبه 19 آبانماه سال 1393 22:41
یکی از دوستام تعریف میکرد: ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣه ام ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﺑﻪ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻗﻀﯿﻪ رو بهش ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﭘﺪﺭﻡ ﺟﺎﺑﺰﻧﻪ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﻤﻮ ﺑﮕﯿﺮﻩ،ﯾﺎﺭﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ، ﯾﻬﻮ ﺟﻠﻮ ﻣﺪﯾﺮ ﻭ ﻧﺎﻇﻢ ﺯﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺭﺕ ﺧﻮﺍﺑﻮﻧﺪ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻭﺿﻊ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻧﻪ؟! ﻣﻨﻢ ﺯﺍﺭﺕ ﯾﺪﻭﻧﻪ ﺯﺩﻡ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ بی پدر و مادر !!! ﯾﺎﺭﻭ...
-
زندگی من
دوشنبه 19 آبانماه سال 1393 22:38
ﺟﻠﻮﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﯾﺎﺭﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻮﻕ ﻣﯿﺰﺩ . . . ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻮﻕ ﻧﺰﻥ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮑﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻮﻕ ﺑﻤﯿﺮﻩ ، ﮔﻔﺖ : ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺻﺪﺍ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﻓﻮﻗﺶ ﺍﻻﻥ ﻧﻤﯿﺮﻩ، ﻓﺮﺩﺍ ﮐﻪ ﻣﺮﺧﺺ ﺑﺸﻪ ﺗﺎ ﯾﮑﯽ ﺑﮕﻮﺯﻩ ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ |||: ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻗﺎﻧﻊ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺩﻣﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻢ ﯾﻪ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺑﻮﻕ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﻀﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﻮﺱ ﺑﻨﺪﻥ ﺧﻼﺹ ﺑﺸﻦ ||||:
-
زندگی من
دوشنبه 19 آبانماه سال 1393 22:35
به سلامتی رفیقی که پشت در دستشویی نوبتشو داد به دوستش خودش رید تو تومبونش!!. . .! نخند مرام رو یاد بگیر!