یکی از فانتزیام اینه روز آخر ترم که نشستـم سر کلاس استاد موقعی که داره حضور غیاب میکنه،،،
اسمِ منو بخونه بعد با صدای پر از درد و خسته بگم: "حاضر"
بعد استاد بگه آقا شما 7 جلسه غیبت داشتی حذفی این درس و ایشاا ... ترم
بعد،بعد بلند شم و استاد و نگاه کنم همینجوری که کلاس رفته تو سکوت آروم
آروم برم سمت استاد ... بعد که رسیدم جلوی استاد بگم:
ببین! منو از حذف کردن میترسونی ؟
بعد محکم بکوبم رو میز داد بزنم دِ لعنتی حرف بزن...
منو از حذف کردن میترسونی ؟
بعد بچه ها میان جدام کنن منو از استاد دور کنن همینجوری که دارم از کلاس میرم بیرون داد میزنم :
برو از خدا بترس ...
من چیزی واسه از دست دادن ندارم ...
من زندگیم و باختم لعنتی ... !! :|
مهدی مکاری
سهشنبه 22 مردادماه سال 1392 ساعت 09:48 ب.ظ
وبلاگ خوبی داری