زندگی من


یه بارم تو مترو شلوغ آقا شلوغ ! در حد چسبون چسبون ! وسط وایساده بودم یه آدم سالخورده اومد کنارم وایساد گفت : پسرم من دستام قوت نداره میله رو بگیرم .. منو بگیر نیوفتم !
همینطوری داشت حرف میزد گفت : جوونا الان پیر و جوون نمیشناسن .. من یه چشمم کلا نابیناس اون یکی هم کم بیناس .. الان شمارو به زور تار میبینم .. پاهام قوت ایستادن ندارن .. خلاصه که پسرم .. آدما دو رو شدن و فلان و بیسار ..
تا خواست حرفشو تموم کنه یه صندلی حدود 3 متر اونورتر خالی شد !
اینم نه گذاشت نه برداشت چنان گولــه کرد و چنان استارتی زد سمت ِ صندلی که فکر کنم با رکورد دوی ِ 100 متر المپیک برابری میکرد !!!
رفت نشست ؛ گوشیشو درآورد با گوشیش ور رفت سرشم بالا نکرد !!
اسم ِ ما بد در رفته .. همه دیوث بازی ها مال ایناس به آمار ما میخوابه !!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد