کنار داییم تو یه اتاق با چند نفر دیگه خوابیده بودم یهو داییم چسید.بعدم کله منو گرفت کرد زیر پتو هر چی زور میزدم در بیام میگفت دو تایی بو بکشیم زودی تموم شه!یعنی هلاک این مدیریت بحرانش شده بودم.